چگونه به پول در گزینه های باینری در ایران

بین معامله گر

بین معامله گر

تجربه‌ام ثابت کرده افرادی که سعی می‌کنند در عین معامله‌گر بودن، تحلیل‌گر هم باشند معمولاً در محکم گرفتن هر دو سمت ریسمان شکست می‌خورند.

● معامله‌گر و تحلیل‌گر توانایی همکاری با یکدیگر را دارند، اما قطعاً نقش آن‌ها متفاوت است. یک معامله‌گر پول به بازار تزریق می‌کند و عملکرد خود را به‌سادگی اندازه‌گیری می‌کند؛ اما هدف اصلی یک تحلیلگر درک و کشف آن چیزی است که ممکن است در بازارها رخ دهد. او حقایق را اندازه‌گیری می‌کند.

● یک معامله‌گر هنگام اشتباه، معاملۀ خود را می‌بندد و به سمت فرصت معاملاتی بعدی حرکت می‌کند. امیدوارم آسیب کمی دیده باشد!! اشتباه، فرض اساسی برای یک معامله‌گر است. یک معامله‌گر زمانی که اشتباه می‌کند و از بازار خارج می‌شود، مایل است به‌اشتباه خود اعتراف کند؛ اما تحلیل‌گر به موقعیت معاملاتی بازکردۀ خود می‌چسبد تا فقط نشان دهد که درست گفته است.

● یک معامله‌گر باید به هر هشداری بین معامله گر واکنش نشان دهد و قواعد معاملاتی او می‌گوید: به اخبار توجه کن. بسیاری از تحلیل‌گران با بازار همراه می‌شوند و به‌جای تلاش برای کسب سود در تلاش‌اند تا حرف خود را به اثبات برسانند.< وقت بسیار زیادی را برای یادآوری پیش‌بینی‌های درست خود به دیگران صرف می‌کند>. به همین دلیل آن‌ها معامله‌ای زیان ده را برای همیشه نگه می‌دارند. چراکه خروج آن‌ها از معامله با زیان، آن‌ها را مجبور به اعتراف اشتباهشان می‌کند.

● تحلیل‌گران به مطالعۀ صنایع، شرکت‌ها و شرایط اقتصادی می‌پردازند. معامله‌گران (حداقل بیشتر معامله‌گران)، به مطالعۀ رفتار قیمت‌ها می‌پردازند و کمتر به قیمت شرکت اهمیت می‌دهند.

● هنگامی‌که یک تحلیلگر نظر خود را در مورد سهام یا وضعیت کلی بازار تغییر می‌دهد، آن را «تجدیدنظر در پیش‌بینی با توجه به تغییر عوامل بنیادی» نام می‌نهد. وقتی‌که یک معامله‌گر دیدگاه خود را در مورد دادوستد تغییر می‌دهد، آن را «انعطاف‌پذیری برای حفظ سرمایه و بقا» خطاب می‌کند.

من یک چارتیست کلاسیک هستم. من به نمودارها به‌عنوان یک ابزار معاملاتی نگاه می‌کنم، نه روشی برای پیش‌بینی قیمت‌ها. من باور نمی‌کنم که نمودارها بتواند آیندۀ قیمت را دقیقاً پیش‌بینی کند. من معتقدم که نمودارها می‌توانند فرصت‌های منحصربه‌فردی با نسبت بازده بالقوه به ریسک اندک فراهم کنند. به نظر من این تنها ارزش واقعی نمودارها است. ایدۀ ایجاد سناریوهای بزرگ اقتصادی مبتنی بر یک نمودار کاملاً مضحک است.

واقعیت این است که بسیاری از آرایش‌های نموداری به‌خصوص الگوهای نموداری با مدت‌زمان کوتاه‌تر به موفقیت مطلوب نمی‌رسند. به همین علت است که بسیاری از معامله‌گران تازه‌کار از نمودارها استفاده می‌کنند و پس از مدتی ادعا می‌کنند که نمودارها کارایی لازم را ندارد.
الگوهای نموداری ناکام می‌شوند و ظاهر آن‌ها تدریجاً به الگوهای نموداری جدید و بزرگ‌تر بدل می‌شود و این اتفاق دوباره و دوباره و دوباره رخ می‌دهد. من این روند را «بازتعریف نمودار» نام نهاده‌ام. مدت همۀ الگوهای نموداری عظیم از ۶ تا ۱۲ ماه است که از ده‌ها الگوی روزانۀ کوتاه‌مدت و صدها الگو با مقیاس زمانی کوچک‌تر که عمدتاً شکست‌خورده‌اند ساخته‌شده است. درنهایت یک الگوی نموداری بالغ می‌شود و یک فرصت بزرگ سودآوری فراهم می‌گردد. این فرصتی است که به دنبال آن هستم.

من به دنبال نمودارهای خاص با نسبت بازده به ریسک ۲ به ۱، یا ۴ به ۱ یا حتی بالاتر هستم. من مطمئن نیستم که قیمت در روزها و هفته‌های پیش رو چه عملکردی دارد؛ اما مطمئن هستم این نسبت بین معامله گر بازده به ریسک نتایج مثبتی به ارمغان خواهد آورد.

یکی از موانع ذهنی یک معامله‌گر تازه‌کار، ارتباط بین حقیقت یک بازار و کسب سود در یک عملیات معاملاتی است. این دو از هم منفصل هستند. توضیح این مفهوم اندکی دشوار است، اما همۀ سربازان خط مقدم این عرصه دقیقاً می‌دانند در مورد چه چیزی صحبت می‌کنم.

در آخر اگر از پیش‌بینی قیمت‌ها احساس غرور و افتخار می‌کنید، پس معامله کردن بدرد شما نمی‌خورد. اگر این‌چنین هستید، سراغ کاری بروید که شامل سفارشات خرید و فروش نباشد. شاید بتوانید به‌عنوان یک تحلیلگر کار پیدا کنید.

یک‌ ضرب‌المثل دوست‌داشتنی می‌گوید: «هر فردی می‌تواند وارد بازار شود؛ اما چه کسی می‌داند دقیقاً باید چه زمانی خارج شود!» این مثل نمونۀ بارزی از تلفیق دنیای معامله‌گری با دنیای تحلیل‌گری است. معامله‌گر تحلیل‌گر باشید.

در این مطلب نخواستم پا را از تفاوت بین معامله‌گر و تحلیل‌گر فراتر گذارده و به تفاوت بین تحلیل‌گران بنیادی و تکنیکی بپردازم و ایرادات عمدۀ آن‌ها نظیر تعصب، تکبّر و خودرایی را نقد کنم! اما در مقدمۀ کتاب دایره‌المعارف الگوهای نموداری – توماس بولکوفسکی بین معامله گر تلویحاً به بخشی از آن‌ها اشاره‌کرده‌ام! هدفم هم نقد یک‌جانبه و یک‌سویه نبود، لطفاً با ذهنی باز این مطالب را مطالعه فرمایید!

تفاوت معامله‌گر و تحلیل‌گر

تفاوت زیادی بین یک معامله‌گر و یک تحلیلگر بازار وجود دارد. تحلیلگران به کشف حقایق می‌پردازند و معامله‌گران به مدیریت ریسک. این دو مجموعه مهارت یک دنیا از هم فاصله‌دارند. تجربه‌ام ثابت کرده افرادی که سعی می‌کنند در عین معامله‌گر بودن، تحلیلگر هم باشند معمولاً در محکم گرفتن هر دو سمت ریسمان شکست می‌خورند.

● یک تحلیلگر و یک معامله‌گر توانایی همکاری با یکدیگر را دارند، اما قطعاً نقش آن‌ها متفاوت است. یک معامله‌گر پول به بازار تزریق می‌کند و عملکرد خود را به‌سادگی اندازه‌گیری می‌کند؛ اما هدف اصلی یک تحلیلگر درک و کشف آن چیزی است که ممکن است در بازارها رخ دهد. او حقایق را اندازه‌گیری می‌کند.

● یک تحلیلگر قضاوت اشتباه خود را «ضعف بازار» می‌نامد.

● یک معامله‌گر هنگام اشتباه، معاملۀ خود را می‌بندد و به سمت فرصت معاملاتی بعدی حرکت می‌کند. امیدوارم آسیب کمی دیده باشد!! اشتباه، فرض اساسی برای یک معامله‌گر است. یک معامله‌گر زمانی که اشتباه می‌کند و از بازار خارج می‌شود، مایل است به‌اشتباه خود اعتراف کند؛ اما تحلیل‌گر به موقعیت معاملاتی بازکردۀ خود می‌چسبد تا فقط نشان دهد که درست گفته است.

● یک معامله‌گر باید به هر هشداری واکنش نشان دهد و قواعد معاملاتی او می‌گوید: به اخبار توجه کن. بسیاری از تحلیل‌گران با بازار همراه می‌شوند و به‌جای تلاش برای کسب سود در تلاش‌اند تا حرف خود را به اثبات برسانند.< وقت بسیار زیادی را برای یادآوری پیش‌بینی‌های درست خود به دیگران صرف می‌کند>. به همین دلیل آن‌ها معامله‌ای زیان ده را برای همیشه نگه می‌دارند. چراکه خروج آن‌ها از معامله با زیان، آن‌ها را مجبور به اعتراف اشتباهشان می‌کند.

● تحلیل‌گران به مطالعۀ صنایع، شرکت‌ها و شرایط اقتصادی می‌پردازند. معامله‌گران (حداقل بیشتر معامله‌گران)، به مطالعۀ رفتار قیمت‌ها می‌پردازند و کمتر به قیمت شرکت اهمیت می‌دهند.

● هنگامی‌که یک تحلیلگر نظر خود را در مورد سهام یا وضعیت کلی بازار تغییر می‌دهد، آن را «تجدیدنظر در پیش‌بینی با توجه به تغییر عوامل بنیادی» نام می‌نهد. وقتی‌که یک معامله‌گر دیدگاه خود را در مورد دادوستد تغییر می‌دهد، آن را «انعطاف‌پذیری برای حفظ سرمایه و بقا» خطاب می‌کند.

من یک چارتیست کلاسیک هستم. من به نمودارها به‌عنوان یک ابزار معاملاتی نگاه می‌کنم، نه روشی برای پیش‌بینی قیمت‌ها. من باور نمی‌کنم که نمودارها بتواند آیندۀ قیمت را دقیقاً پیش‌بینی کند. من معتقدم که نمودارها می‌توانند فرصت‌های منحصربه‌فردی با نسبت بازده بالقوه به ریسک اندک فراهم کنند. به نظر من این تنها ارزش واقعی نمودارها است. ایدۀ ایجاد سناریوهای بزرگ اقتصادی مبتنی بر یک نمودار کاملاً مضحک است.

واقعیت این است که بسیاری از آرایش‌های نموداری به‌خصوص الگوهای نموداری با مدت‌زمان کوتاه‌تر به موفقیت مطلوب نمی‌رسند. به همین علت است که بسیاری از معامله‌گران تازه‌کار از نمودارها استفاده می‌کنند و پس از مدتی ادعا می‌کنند که نمودارها کارایی لازم را ندارد.
الگوهای نموداری ناکام می‌شوند و ظاهر آن‌ها تدریجاً به الگوهای نموداری جدید و بزرگ‌تر بدل می‌شود و این اتفاق دوباره و دوباره و دوباره رخ می‌دهد. من این روند را «بازتعریف نمودار» نام نهاده‌ام. مدت همۀ الگوهای نموداری عظیم از 6 تا 12 ماه است که از ده‌ها الگوی روزانۀ کوتاه‌مدت و صدها الگو با مقیاس زمانی کوچک‌تر که عمدتاً شکست‌خورده‌اند ساخته‌شده است. درنهایت یک الگوی نموداری بالغ می‌شود و یک فرصت بزرگ سودآوری فراهم می‌گردد. این فرصتی است که به دنبال آن هستم.

من به دنبال نمودارهای خاص با نسبت بازده به ریسک 2 به 1، یا 4 به 1 یا حتی بالاتر هستم. من مطمئن نیستم که قیمت در روزها و هفته‌های پیش رو چه عملکردی دارد؛ اما مطمئن هستم این نسبت بازده به ریسک نتایج مثبتی به ارمغان خواهد آورد.

یکی از موانع ذهنی یک معامله‌گر تازه‌کار، ارتباط بین حقیقت یک بازار و کسب سود در یک عملیات معاملاتی است. این دو از هم منفصل هستند. توضیح این مفهوم اندکی دشوار است، اما همۀ سربازان خط مقدم این عرصه دقیقاً می‌دانند در مورد چه چیزی صحبت می‌کنم.

در آخر اگر از پیش‌بینی قیمت‌ها احساس غرور و افتخار می‌کنید، پس معامله کردن بدرد شما نمی‌خورد. اگر این‌چنین هستید، سراغ کاری بروید که شامل سفارشات خرید و فروش نباشد. شاید بتوانید به‌عنوان یک تحلیلگر کار پیدا کنید.

یک‌ ضرب‌المثل دوست‌داشتنی می‌گوید: «هر فردی می‌تواند وارد بازار شود؛ اما چه کسی می‌داند دقیقاً باید چه زمانی خارج شود!» این مثل نمونۀ بارزی از تلفیق دنیای معامله‌گری با دنیای تحلیل‌گری است. معامله‌گر تحلیل‌گر باشید.

در این مطلب نخواستم پا را از تفاوت بین معامله‌گر و تحلیل‌گر فراتر گذارده و به تفاوت بین تحلیل‌گران بنیادی و تکنیکی بپردازم و ایرادات عمدۀ آن‌ها نظیر تعصب، تکبّر و خودرایی را نقد کنم! اما در مقدمۀ کتاب دایره‌المعارف الگوهای نموداری – توماس بولکوفسکی تلویحاً به بخشی از آن‌ها اشاره‌کرده‌ام! هدفم هم نقد یک‌جانبه و یک‌سویه نبود، لطفاً با ذهنی باز این مطالب را مطالعه فرمایید!
نویسنده : مهدی میرزایی / انتشار: سایت فراچارت

تریدر یا معامله گر کیست؟

واژه تریدر برای کسانی که در بازارهای مالی دستی بر آتش دارند نامی آشنا است و نیاز به توضیح ندارد. اما کسانی که با این بازارها آشنایی و تازه می خواهند وارد شوند در این مقاله با ما همراه شوند.

تریدر، به شخصی گفته می شود که در بازارهای مالی برای شخص خودش و یا به نمایندگی از فرد یا شرکت دیگری به خرید و فروش دارایی ‌های مالی می‌پردازد و هدفش کسب سود از معاملات انجام شده است.

تریدر یا معامله گر کیست؟

فرق میان تریدر و سرمایه‌گذار را مدت‌ زمانی که شخص آن دارایی مالی را در اختیار دارد مشخص می کند. معمولاً سرمایه‌گذاران بیشتر به این که افق زمانی بلند مدت را برای معاملات خود در نظر بگیرند تمایل دارند.

این در حالی است که تریدرها برای مدت‌ زمان کوتاه‌ تری دارایی‌های خود را سرمایه‌گذاری می کنند و به طور معمول روند های کوتاه‌ مدت را زیر نظر دارند.

تریدرها وضع بازار مالی را تجزیه و تحلیل می‌ کند و با تکیه بر داده ‌های به دست آورده از تحلیلش، انجام معامله می کند و از نوسانات قیمت در بازار به نفع خود استفاده می کند.

در حقیقت تریدر یا معامله گر می ‌تواند یک سرمایه ‌گذار فردی باشد یا یک موسسه جهانی.

خوب است بدانید که در بازار کریپتوکارنسی ‌ها، تریدر به کسانی گفته می ‌شود که در بازه‌ های زمانی معلوم و مشخصی اقدام به خرید و بین معامله گر فروش یا تبدیل ارز می ‌کنند و با نوسان گیری از بازار سود می‌کنند.

در ارزهای دیجیتال آنچه که نقطه مقابل ترید قرار دارد سرمایه گذاری، نگهداری یا هودل است، که یک یا چند ارز را برای بلند مدت و با هدف افزایش قیمت آن خریداری می‌ کنند.

معنای واژه ترید

ترید در واقع یک کلمه ی انگلیسی است که معنای لغوی آن تجارت یا داد و ستد می باشد. ترید یم مفهوم اصلی در اقتصاد به شمار می رود که شامل خرید و فروش محصولات و خدمات، با پرداخت متوازن خریدار به فروشنده و یا تبادل محصولات یا خدمات بین دو طرف است.

معامله معمولاً میان تولید کنندگان و مشتریان شکل می گیرد. معاملات بین المللی به کشورها اجازه می‌ دهند که بازارهای خود را در جاهایی که نیازمند محصولاتشان هستند گسترش دهند.

و دلیل که یک مشتری آمریکایی می ‌تواند از میان اتومبیل ‌های ژاپنی، آلمانی یا آمریکایی، یکی را انتخاب همین است. در نتیجه این ترید بین المللی، بازار دارای رقابت بیشتری می ‌شود و در نتیجه، قیمت ‌ها هم بیشتر به سمت رقابتی‌تر شدن پیش می روند.

بنابراین پیشرفت هم با آن کسی است که بتواند محصولات یا خدمات خود را با بهترین کیفیت و ارزان ‌ترین قیمت بفروشد.

تریدر یا معامله گر کیست؟

تقریبا هر رقم محصولی از جمله خوراک، پوشاک، نفت، طلا، سهام، ارز و … در بازار بین المللی وجود دارد. و خدماتی از جمله توریسم، بانکداری، مشاوره، ترابری و غیره نیز ارائه می شود.

آن چه که در بازار جهانی به فروش می رسد صادرات و آن محصولی که از بازار جهانی خریدرای می شود واردات نام گرفته ات. واردات و صادرات بر اساس موجودی فعلی کشورهای محاسبه می شوند.

نتیجه آن چه که در معاملات بین المللی انجام می شود، فقط راندمان و کارایی را افزایش نمی‌دهند؛ بلکه به کشورها اجازه شرکت کردن در اقتصاد جهانی را می‌دهند و فرصت ‌های سرمایه گذاری مستقیم خارجی را فراهم می کند.

این فرصت ‌ها شامل مقدار پولی است که اشخاص در شرکت ‌های خارجی سرمایه گذاری می ‌کنند. و این برای دولت دریافت کننده، به این معناست که کدام ارز خارجی به کشورش وارد می‌شود.

این امر موجب بالا رفتن سطح استخدام در مشاغل می ‌شود و در نتیجه، موجب افزایش رشد محصول ناخالص داخلی می ‌شود. همچنین می تواند برای سرمایه گذار رشد و گسترش کمپانی را ارائه دهد، که نتیجه آن، تولید سود بیشتر خواهد بود.

تریدینگ و سرمایه گذاری

تریدرها و سرمایه گذاران بلندمدت هر دو در پی دریافت سود از بازارهای مالی هستند؛ اما راه های هر کدام از آنها برای رسیدن به این هدف، با یکدیگر فرق دارد.

در حقیقت، همان طور که گفته شد سرمایه گذاران به دنبال کسب سود در بازه زمانی طولانی هستند؛ شاید حتی چند سال این روند برای شان طول بکشد. سرمایه گذاری بلند مدت یا هودل، با این که زمان زیادی طول می ‌کشد، اما از طرف دیگر سود حاصله از آن نیز بسیار زیاد است.

اما تریدرها در تلاشند تا از نوسانات بازار استفاده کنند و در بازه زمانی کوتاه‌تری وارد بازار می‌ شوند و از آن خارج می ‌شوند. تریدرها از هر معامله، سود کمتری کسب می ‌کنند.

تریدر یا معامله گر کیست؟

معامله از نظر اهداف

معامله ها از نظر افق زمانی و اهداف به دو صورت کوتاه‌ مدت و بلند مدت انجام می شوند:

روش کوتاه‌ مدت

معاملات در نوع کوتاه‌ مدت که همان خرید و فروش روزانه است در کسری از ثانیه انجام می‌شود. در این روش از نوسانات کوتاه‌ مدت در قیمت دارایی برای کسب سود استفاده می ‌شود.

در روش ترید روزانه ، لحظه دقیق ورود یا بسته شدن یک موقعیت معاملاتی دارای اهمیت زیادی است. به همین دلیل گاهی تریدرها موقعیت خود را تنها برای یک یا چند روز باز نگه‌ می ‌دارند.

اگر بتوانید ریسک ناشی از آن را بپذیرید این نوع از معاملات می ‌تواند بسیار پرسود باشد، معامله گران با تجربه، شاخص‌های فنی سهام را ارزیابی می کنند و همین طور می توانند پیش‌بینی کنند که آیا سهام مورد نظر، سود یا ضرر فوری خواهد داشت یا نه.

روش بلند مدت

در روش بلند مدت موقعیت‌ های معاملاتی معمولاً ماه ‌ها و سال ‌ها باز می ‌مانند. این نوع از تریدرها برای مدت‌ زمان طولانی وارد یک موقعیت معاملاتی می ‌شوند و خود را درگیر نوسانات کوتاه‌ مدت بازار نمی ‌کنند.

از سوی دیگر به دلیل باز ماندن موقعیت معاملاتی‌ شان هزینه ‌های معاملاتی کمتری را متحمل می ‌شوند. تریدرهای بلند مدت باید به دنبال شرکت ‌هایی باشند که دارای ثبات هستند و رشد قابل قبولی دارند.

با این که شرکت‌های جدید هم می‌ توانند گزینه‌ خوبی برای کسب سود در بلند مدت باشند، اما وقتی شرکتی دارای یک سابقه اثبات‌ شده‌ باشد، ممکن است سرمایه ‌گذاری در آن ریسک کمتری به همراه داشته باشد.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا