تحلیل فاندامنتال یا بنیادی چیست؟

تحلیل تکنیکال و بنیادی همانند دو بال برای پرواز هستند. عدم وجود هرکدام مانع از پرواز کردن می شود. تحلیل تکنیکال و بنیادی دو بال برای پرواز تحلیل فاندامنتال یا بنیادی چیست؟
تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی ؟
جنگ بین تحلیل گران تکنیکال و بنیادی سابقه ای تاریخی دارد و به دهه های اخیر محدود نمی شود. گاهی جنگ بین طرفداران این دو مکتب تحلیل گری به قدری بالا می رود که می توان آن را با مشاجره های مرسوم بین طرفداران استقلال و پرسپولیس مقایسه کرد.
طرفداران تحلیل تکنیکال به این جریان اعتقاد دارند همه اطلاعات مهم بازار در نمودار قیمت و حجم معاملات منعکس شده است در حالی که معامله گران بنیادی بر روی اطلاعات مالی شرکتها تمرکز دارند. اطلاعاتی مانند ترازنامه، حساب سود و زیان، جریان وجوه نقد، EPS و DPS از جمله فاکتورهایی هستند که برای تحلیلگران فاندامنتال مهم هستند.
در تحلیل فاندامنتال ( تحلیل بنیادی ) این عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تاثیر می گذارد و باعث افزایش ٬ کاهش و یا ثابت ماندن قیمت سهم می شود. یک تحلیل گر فاندامنتال تاثیر تمام فاکتور های مربوط را بر روی قیمت هر چیزی بررسی می کند تا در نهایت بتواند ارزش ذاتی آن سهم یا هرکالای سرمایه ای دیگر را محاسبه کند.
ارزش ذاتی در اصل بیان می کند که قیمت فعلی سهم ٬ طلا یا ارز و … آیا ارزش واقعی آن کالا است یا خیر. برای مثال وقتی تحلیل گر سهم X را بررسی می کند و به این نتیجه می رسد که قیمت این سهم باید ۴۰۰ تومان باشد ولی در حال حاضر ۲۰۰ تومان است به این نتیجه می رسد که این سهم برای سرمایه گذاری مناسب است و ارزش ذاتی سهم ۴۰۰ تومان است. (برای درک بهتر این موضوع مطلب تفاوت ارزش و قیمت که مثال های بیشتری در این ارتباط دارد را حتما بخوانید.)
هر دو روش تحلیل گری تکنیکال و بنیادی به دنبال پاسخ دادن به یک سوال هستند!؟ اینکه قیمت سهم در آینده تمایل به نزول دارد و یا صعود. در واقع آنها هر دو به دنبال پاسخ دادن به یک سوال از دو راه مختلف هستند.
سبک تحلیل تکنیکال و بنیادی چگونه است ؟
تحلیل گر بنیادی علت های تغییر قیمت را بررسی می کند در حالی که تحلیل گر تکنیکال تاثیر این علت ها بر قیمت را به چالش می کشاند. تحلیل گر تکنیکال تنها چیزی که برای پیش بینی قیمت آینده سهم نیاز دارد خود قیمت است. او نیازی به این ندارد که بداند دلیل تغییرات قیمت سهم چیست او فقط خود قیمت و حجم معاملات را برای پیش بینی اش نیاز دارد.
اما تحلیل گر بنیادی به دنبال فهمیدن دلیل و علت تغییرات قیمت است. اگر قیمت سهم های پالایشگاهی بالا رفته به خاطر افزایش قیمت نفت است و یا دلیل دیگری دارد؟
تحلیل گران تمایل دارند یکی از این دو سبک تحلیل را برای معامله گری انتخاب کنند. ولی بهترین کار این است که هر دو این سبک ها را برای رسیدن به یک استراتژی معاملاتی بهینه به کار گرفت. استراتژی که می تواند سود های بسیاری را برای معامله گر به ارمغان بیاورد.
تحلیل تکنیکال و بنیادی همانند دو بال برای پرواز هستند. عدم وجود هرکدام مانع از پرواز کردن می شود.
تحلیل تکنیکال و بنیادی دو بال برای پرواز
برای درک بهتر این تفاوت ها مثال زیر را در نظر بگیرید:
سهم X را در نظر بگیرید که در حال حاضر قیمتش ۲۰۰ تومان است. قرار است خط تولید جدید شرکت تا چند ماه آینده افتتاح شود ولی غیر از افراد با نفوذ و مدیران شرکت اشخاص دیگر از این خبر اطلاعی ندارند و این خبر هنوز رسانه ای نشده است.
حالا افراد آگاه از این خبر سهم را می خرند و به دوستان و آشنایان نیز پیشنهاد می کنند که این سهم را بخرند. با خرید این سهم قیمت سهم افزایش پیدا می کند و همچنین در حجم معاملات سهم تغییراتی مشاهده می شود.
نشانه های اولیه برای تحلیل گران تکنیکال آشکار می شود. در ابتدای حرکت سهم افرادی که رانت دارند و از آینده سهم خبر دارند وارد سهم می شوند. در ادامه افراد حرفه ای تکنیکالیست می توانند وارد شوند و در انتهای حرکت که قیمت سهم رشد کرد و به ۴۰۰ (ارزش واقعی سهم ) رسید طمع کار ها و غیر حرفه ای ها وارد سهم می شوند تا با ضرر کام خودشان را از این معامله تلخ کنند.
اما تحلیل گران بنیادی کجای داستان هستند؟ تحلیل گران بنیادی حرفه ای با بررسی گزارش هیئت مدیره می توانند در همان مراحل اولیه وارد سهم شوند.
تحلیل تکنیکال یا بنیادی ؟
چرا تحلیل گر بنیادی باید تحلیل تکنیکال یاد بگیرد؟
برای مثال تحلیل گر بنیادی را در نظر بگیرید که به خوبی ارزش ذاتی سهمی را محاسبه می کند و متوجه می شود که قیمت فعلی سهم پایین است و این سهم پتانسیل بالایی برای رشد دارد.
آیا نتیجه این تحلیل دلیل بر این است که قیمت سهم در ماه ها یا سال های اخیر رشد خواهد کرد؟ قطعا پاسخ این سوال خیر است. یعنی تحلیل گر به درستی سهم را بررسی کرده و ارزش ذاتی سهم بسیار بالاتر از قیمت فعلی آن است اما چون اقبال بازار فعلا روی این صنعت و یا سهم مورد نظر نیست قیمت سهم رشد نمی کند و ممکن است حتی این رشد چند سال به تعویق بیفتد.
اگر معامله گر تحلیل تکنیکال بلد باشد می تواند با استفاده از تحلیل تکنیکال نقطه و زمان مناسب ورود به این سهم را پیش بینی کند و زمان خواب پولش را کمتر کند.
در نهایت یاد گرفتن تحلیل تکنیکال می تواند برای تعیین نقطه ورود مناسب تحلیل گر بنیادی را کمک کند و باعث بیشتر شدن سود معامله وی شود.
چرا تحلیل گر تکنیکال باید تحلیل بنیادی یاد بگیرد؟
حالا اگر تحلیل گر تکنیکالی بنیادی بلد نباشد آن وقت چه اتفاقی می افتد؟ اگر تحلیل گر بخواهد بر روی سهمی که بنیادی خوبی ندارد تحلیل تکنیکال بزند ریسک سرمایه گذاری اش را با این کار بالا می برد. بهتر است سهمی را برای خرید انتخاب کنیم که در عین حال که بنیاد خوبی دارد ٬ نقطه ورودش نیز خوب باشد.
در بازار نمونه های زیادی را می توانید مشاهده کنید که سفته بازان قیمت سهمی را که بنیاد مناسبی ندارد بالا می برند و در قیمت های بالا با انتشار اخبار دروغین مثبت از سهم آن را به افراد طمع کار و مبتدی می فروشند.
این مطلب که از دوره ” درس های معامله گری وارن بافت ” می باشد برایتان مفید است : “ترس و طمع ٬دو دشمن قوی معامله گر”
برای جمع بندی باید خدمتتان عرض کنیم که در نهایت سود بردن شما از بورس است که مهم است و نه تعصب داشتن به یکی از این مکتب های تحلیل گری. برای موفق شدن در بورس نباید خودتان را از هیچ آموزش ارزشمندی محروم کنید و از هر ابزار و عاملی که باعث بیشتر شدن سود شما می شود باید استفاده کنید.
معامله گر خوب معامله گری است که در قدم اول یاد بگیرد چگونه جلوی ضرر کردن در بورس را بگیرد و در قدم دوم برای بدست آوردن سود تلاشش را بیشتر کند.
تحلیل بنیادی چیست؟
طلا و ملک از جمله بازارهای سنتی هستند که افراد برای سرمایه گذاری به این بازارها روز می آورند. خرید هر یک و یا سرمایهگذاری نکردن و سرمایه را نقد، نگه داشتن، براساس تحلیلی از شرایط اقتصادی جامعه و تصوری است که از آینده آن نتیجه می شود.
اما آیا تحلیل اقتصادی به تحلیل فاندامنتال یا بنیادی چیست؟ همین آسانی است و تنها براساس اخبار روزانه اقتصادی، ممکن است؟
برای این که افراد بتوانند کمترین زیان و بیشترین سود را به دست بیاورند، نیاز است که تحلیلی از شرایط بازار، صنعات و شرکت مد نظر داشته و افق دید مناسبی را متصور شوند.
لازمه تحلیل قطعا دانش و تخصص است. تحلیل انواع مختلفی دارد، تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال، مالی رفتاری و اگر در بازار بورس مد نظر باشد، تابلو خوانی نیز افزوده می شود.
اما در کل دو تحلیل بنیادی و تکنیکال، شناخته شده ترین تحلیل ها می باشند.
موضوع این مقاله تحلیل بنیادی است. تحلیل بنیادی، با نام های تحلیل ریشه ای، پایه ای و یا اساسی نیز شناخته می شود. البته فاندامنتال (fundamental analysis) و به اختصار FA نیز خوانده می شود.
تحلیل بنیادی روشی برای محاسبه ارز ذاتی یک اوراق بهادار با استفاده از بررسی عوامل اقتصادی و مالی است. منظور از عوامل اقتصادی، وضعیتاقتصادی جامعه، شرایط صنعت مورد نظر و همچنین جایگاه شرکت است.
به عقیده تحلیلگران بنیادی کلیه تغییرات قیمتی یک سهم لزوما” دارای یک علت اقتصادی بنیادین هستند و نگاه بنیاد گراها به گذشته و آینده سهم است تا به میزان ارزندگی سهم پی ببرند.
این تحلیل مبتنی بر این فرض است که اوراق بهادار دارای ارزش ذاتی است که به وسیله سرمایه گذاران قابل برآورد می باشد.
تحلیلگران روش بنیادی به دنبال ارزش (قیمت) هستند که آن را با قیمت فعلی و مورد معامله اوراق بهادار، مقایسه کنند و بتوانند تصمیم خود را مبنی بر خرید، فروش و یا نگهداری آن سهام، اتخاذ کنند.
تحلیلگران فاندامنتال به بازاری عادلانه باور داشته و به دنبال دست یابی به ارزش واقعی سهم می باشند.
در واقع می توان چنین گفت که تحلیل بنیادی از منظر کلان تا تحلیل فاندامنتال یا بنیادی چیست؟ خرد به دنبال شناسایی اوراق بهاداری است که قیمت آن ها به درستی توسط بازار تعیین نشده استو در واقع سهم براساس ارزش ذاتی آن معامله نمی شود؛ در چنین شرایطی سه حالت پیش می آید:
1. قیمت برآورد شده به عنوان ارزش ذاتی سهام شرکت، کمتر از قیمت فعلی سهم که در حال حاضر سهم به این قیمت معامله می شود، در چنین شرایطی نتیجه می شود که سهم گران معامله شده پس اگر فرد سهامدار است، پیشنهاد فروش داده می شود.
2.اگر قیمتی که نتیجه محاسبات ارزش ذاتی سهم است، بیشتر از قیمت تابلو یا همان قیمتی که سهم زمان حال با آن معامله می شود، باشد؛ در چنین حالتی، سهم ارزان معامله شده و تحلیلگر نظر به افزایش قیمت داشته و پیشنهاد خرید سهم را، ارائه می دهد.
3.چنان چه قیمت محاسبه شده و قیمت تابلو (معامله) سهم، برابر باشد، در این وضعیت سهم متعادل است و در ارزش منصفانه ای معامله می شود.
به طور مثال اگر تحلیل گر بنیادی سهام شرکت x را به قیمت ذاتی 1000 تومان بررسی و ارزیابی نماید و قیمت سهم در بازار بورس 500 تومان باشد قیمت سهم دارایِ حباب قیمتی منفی می باشد و سهامدار می تحلیل فاندامنتال یا بنیادی چیست؟ تواند اقدام به خرید سهم یا در صورت داشتن سهم آن را نگه داری نماید. از طرف دیگر اگر قیمت ذاتی سهم مورد بررسی 1000 تومان ارزیابی شود و قیمت سهم در بازار بورس 1500 تومان باشد سهم دارای حباب قیمتی مثبت می باشد و سهامدار می بایست اقدام به فروش سهم نماید. همچنین اگر قیمت ذاتی سهم 1000 تومان و قیمت سهم در بازار نیز 1000 تومان باشد قیمت سهم منصفانه است و خرید و فروش آن سود و زیانی برای سرمایه گذار ندارد.
تحلیل بنیادی را برخی در مقابل تحلیل تکنیکال می دانند، در تحلیل تکنیکال داده های تاریخی مربوط به قیمت و حجم سهم مورد بررسی قرار می گیرد و بر اساس آن آینده قیمت و روند سهم را پیش بینی می کنند.
برخی اما برای پیش بینی و بررسی شرکت ها، دو تحلیل تکنیکال و بنیادی را لازم و ملزم یکدیگر می دانند.
عوامل موثر بر قیمت سهام
بهطورکلی سه دسته عوامل بر قیمت سهام یک شرکت تأثیرگذارند: الف) عوامل محیطی، ب) عوامل مرتبط با صنعت، ج) عوامل درونزای شرکت.
الف) عوامل محیطی: وضعیت اقتصادی و سیاسی، مقررات و سیاست های کلان کشور، بودجه سالیانه، نرخ ارز، نرخ بهره
ب) عوامل مرتبط با صنعت: نحوه قیمت گذاری محصولات، عملکرد رقبا، میزان عرضه و تقاضای محصولات، رقابتی یا انحصاری بودن صنعت، حجم سرمایه گذاری در صنعت، وضعیت صنعت در بازار جهانی و قیمت های متاثر از آن
ج) عوامل درونزای شرکت: تیم مدیریتی شرکت، عملکرد مالی شرکت مثل میزان سودآوری شرکت و تداوم آن، وضعیت دارایی ها و بدهی های شرکت، نسبت p/e یا همان قیمت سهم به سود هر سهم، نسبت های مالی نظیر نرخ بازده دارایی(ROA ) و نرخ بازده حقوق صاحبان سهام (ROE ) و طرح های توسعه ای شرکت
تحلیل فاندامنتال چیست؟ آشنایی با مفهوم تحلیل بنیادی
تحلیل فاندامنتال یا Fundamental Analysis که با اصطلاح تحلیل بنیادی نیز شناخته می شود روشی برای تحلیل وضعیت بازار و تعیین ارزش یک دارایی و تصمیم گیری برای خرید یا فروش آن در بازار های مالی مثل بورس و ارز های دیجیتال یا فارکس است، در این مقاله شما را با مفهوم Fundamental Analysis بیشتر آشنا خواهیم کرد، همراه داتیس نتورک باشید.
تحلیل فاندامنتال چیست؟
تجزیه و تحلیل بنیادی به زبان ساده به روشی برای اندازه گیری ارزش ذاتی دارایی تحلیل فاندامنتال یا بنیادی چیست؟ با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط با آن گفته می شود.
تحلیلگران فاندامنتال هر چیزی را که می تواند بر ارزش دارایی تأثیر بگذارد ، مطالعه می کنند.
از عوامل کلان اقتصادی مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت گرفته تا عوامل خرد اقتصادی مانند اثربخشی مدیریت شرکت.
هدف نهایی رسیدن به عددی است که یک سرمایه گذار می تواند آن را با قیمت فعلی یک دارایی مقایسه کند تا ببیند آیا ارزش دارایی پایین آمده یا گران شده است.
این روش تجزیه و تحلیل سهام برخلاف تحلیل تکنیکال که از طریق تجزیه و تحلیل داده های تاریخی بازار از جمله قیمت و حجم ، جهت قیمت ها را پیش بینی می کند به بررسی مسائل بنیادی سهم می پردازد.
تحلیل فاندامنتال معمولاً بر اطلاعات و آمار کلیدی مندرج در صورتهای مالی شرکت تمرکز مینماید تا مشخص کند که آیا قیمت سهام بهدرستی ارزشیابی شدهاست یا نه؟
بخش قابل ملاحظهای از اطلاعات بنیادی، بر اطلاعات و آمار اقتصادملی، صنعت و شرکت تمرکز دارد.
رویکرد معمول در تحلیل شرکت
تحلیل فاندامنتال دربرگیرنده چهار مرحله اساسی است:
در ادامه، هریک از مراحل بالا را تشریحمیکنیم.
تجزیه و تحلیل اقتصاد
وضعیت اقتصاد ملی از آن جهت مطالعه و بررسی میشود که مشخص شود آیا شرایط کلی برای بازار سهام مناسب است یا نه؟
- آیا تورم موثر است؟
- نرخهای بهره در حال افزایش است یا کاهش؟
- آیا مصرفکنندگان کالاها را مصرف میکنند؟
- تراز تجاری مطلوب است؟
- عرضه پول انبساطی است یا انقباضی؟
اینها تنها بخشی از سئوالاتی است که کارشناس تحلیل فاندامنتال برای تعیینکردن تأثیرات شرایط اقتصادی بر بازار سهام با آنها مواجهاست.
تجزیه و تحلیل صنعت
وضعیت صنعتی که شرکت در آن قرار دارد، تأثیر قابلتوجهی بر نحوه فعالیت شرکت دارد.
اگر وضعیت صنعت مطلوب نباشد، بهترین سهام موجود در این صنعت نیز نمیتواند بازده مناسبی داشتهباشد.
بهقول معروف، سهام ضعیف در صنعت قوی، بهتر از سهام قوی در صنعت ضعیف است.
تجزیه و تحلیل شرکت
بعد از تعیین وضعیت اقتصاد و صنعت، خود شرکت نیز باید تجزیه و تحلیل شود تا از سلامت مالی آن اطمینان حاصلگردد.
این تحلیل، معمولاً از طریق بررسی صورتهای مالی شرکت انجاممیشود.
از روی این صورتها میتوان نسبتهای مالی سودمندی را محاسبهنمود.
نسبتهای مالی به پنج دسته اصلی تقسیم میشوند:
- نسبتهای سودآوری
- نسبتهای قیمتی
- نسبتهای نقدینگی
- نسبتهای اهرمی
- نسبتهای کارایی (فعالیت)
هنگام تحلیل نسبتهای مالی شرکت، نتایج حاصل از این تحلیل باید با نتایج سایر شرکتهای موجود در آن صنعت مقایسه شود تا عملکرد شرکت، شفافتر و روشنتر گردد.
حاشیه سود خالص
حاشیهسودخالص شرکت، یکی از نسبتهای سودآوری است که از طریق تقسیمکردن سود خالص به کل فروش محاسبهمیشود.
این نسبت نشان میدهد کهاز یکتومان فروش شرکت، چه مقدار آن به سود خالص تبدیل شده است.
به عنوان مثال، حاشیه سودخالص ۳۰ درصد نشانمیدهد که از یکتومان فروش محصولات شرکت، ۳ ریال سودخالص به دست آمدهاست.
نسبت P/E
نسبت P/E (نسبت قیمت سهام به عایدی هر سهم) از طریق تقسیمکردن قیمت جاری سهام به عایدی هر سهم (EPS) در چهار فصل گذشته به دست میآید.
این نسبت نشانمیدهد که سرمایهگذار برای خریدن یکتومان از عواید شرکت، چقدر باید بپردازد.
اگر قیمت جاری سهام، ۲۰ تومان و عایدی هر سهم در چهار فصل گذشته، ۲تومانباشد، آنگاه نسبت P/E، ۱۰ به دست میآید.
به عبارت دیگر، برای خرید یکتومان از عواید شرکت، باید ۱۰تومان بپردازیم.
البته، انتظارت سرمایهگذاران از عملکرد آتی شرکت، نقش بسیار مهمی در تعیین نسبت جاری P/E ایفا میکند.
رویکرد متداول در تحلیلهای مالی این است که نسبتهای P/E شرکتهای موجود در یک صنعت را با یکدیگر مقایسهکنیم.تحلیل فاندامنتال یا بنیادی چیست؟
اگر تمام شرایط دیگر یکسان باشد، شرکتی که P/E آن کمتر است، ارزش بهتری دارد.
این نسبت در تحلیل فاندامنتال بسیار اهمیت دارد.
ارزش دفتری هر سهم
ارزش دفتری هر سهم شرکت، یکی از نسبتهای قیمتی است که از تقسیمکردن کل داراییهای خالص شرکت (داراییها منهای بدهیها) به کل سهام موجود آن بهدست میآید.
ارزش دفتری هر سهم میتواند در تعیین این موضوع کمککند که آیا سهام شرکت، کمتر یا بیشتر از حد قیمتگذاری شدهاست (این موضوع، به روشهای حسابداری مورد استفاده شرکت و همچنین، عمر داراییهای آن نیز بستگی دارد).
اگر سهامی به قیمتی بسیار پایینتر از ارزش دفتری آن به فروش رود، میتواند نشانگر این باشد که این سهام، کمتر از ارزش واقعی خود، قیمتگذاری شدهاست.
نسبت جاری
نسبت جاری، یکی از نسبتهای نقدینگی است که از تقسیمکردن داراییهای جاری به بدهیهای جاری شرکت محاسبهمیشود.
این نسبت، توانایی شرکت را برای پرداخت بدهیها و تعهدات جاری آن نشانمیدهد.
هرقدر این نسبت بالاتر باشد، قدرت نقدینگی آن نیز بالاتر خواهدبود.
اگر این نسبت ۳ باشد، بیانگر آن است که داراییهای جاری شرکت، برای پرداخت ۳ برابر بدهیهای جاری آن، کفایت میکند.
نسبت بدهی
نسبت بدهی شرکت، یکی از نسبتهای اهرمی است که از تقسیمکردن کل بدهیها به کل داراییهای شرکت محاسبهمیشود.